google-site-verification: google15269942918ec366.html راه آزادی

۱۴۰۳ دی ۱۶, یکشنبه

مقاله: خامنه ای بازنده در آستانه سقوط


 

خامنه ای بازنده در آستانه سقوط

خامنه ای در حلقه تنگ قرار گرفت. در زمان دولت تازه دونالد ترامپ، رژیم دینی حاکم در ایران با تحریم‌های بیشتر و فشار اقتصادی شدیدتری مواجه خواهد شد و به احتمال قوی میزان فروش نفت صادراتی که در حال حاضر یک و نیم میلیون در روز است افت شدید خواهد کرد. این عامل ترمز بزرگی در هزینه های اتمی و نظامی پدید می آورد. البته رژیم خامنه ای اقدام می کند تا حشدشعبی عراقی را به سازماندهی جدیدی برساند و حزب الله سامان دهد. ولی آمریکایی ها و اسرائیلی ها تمام حرکت های رژیم اسلامی را زیر نظر دارند. با تصرف قدرت توسط شورشیان اسلامگرا در دمشق، اسرائیل مراکز نظامی اسد و وسایل جنگی بافی مانده را بمباران کرد و نابود ساخت. افزون برآن، پایگاه های جمهوری اسلامی و انبارهای مهمات سپاه قدس در اسرائیل مورد حمله اسرائیل قرار گرفت.راه ارتباطی حمل و نقل قوای نظامی سپاه قدس توسط آمریکا و اسرائیل بسته شد. سوریه دیگر پایگاه رژیم خامنه ای و حزب الله نیست. بنابراین نیروهای سپاه قدس شکست فاحش خورده و عقب نشینی نموده و نظامیان پاسدار و بسیجی بسوی عراق گریختند.

یکی از فرماندهان شورشیان اسلامگرا می گوید: «ما به ایران اجازه نخواهیم داد در مناطق ما بجنگند و نخواهیم گذاشت ایرانی‌ها در اینجا مستقر شوند و اجازه نمی دهیم از شبه‌نظامیان ایرانی برای انجام اقدامات خصمانه علیه مناطقی که ما آزاد کرده‌ایم، چه در ادلب و چه در استان حلب، حمایت کنند. ما به حزب‌الله اجازه نخواهیم داد در مناطق ما بجنگد.»رهبر شورشیان، جولانی گفت ایران سوریه را به مزرعه خود تبدیل نموده بود و رژیم ایران برای سوریه فسادآور بود.

آخوند خامنه ای فکر می کرد که سیاست استعماری اش در منطقه برای همیشه پیروز است. با توجه به نابودی حماس و ضربه مهلک به حزب الله و حمله هوائی اسرائیل به مراکز نظامی رژیم ولایت فقیهی در ایران و در سوریه، خامنه ای در موقعیت دفاعی عقب‌نشینی و درماندگی قرار گرف، زیرا اهرمهایبازدارنده مؤثر خود علیه اسرائیل، یعنی حماس و حزب‌الله و رژیم اسد، را از دست داد. در حمله هوایی اسرائیل در ۲۶ اکتبر2024 رژیم ایران از سیستم پدافندی محروم گشت. از بازویمسلح رژیم خامنه ای در منطقه یک شبح باید مانده است. عراقی ها خواهان جلوگیری از فعالیت نظامی و تعرضی حشدشعبی شده و اختلافات درونی آنها رشد یافته است. علیرغم تلاش مذبوحانه احتمالی مجدد برای بازسازی، این شرایط شکست قطعی منطقه ای جمهوری اسلامی است. سوریه ستون فقرات هلال شیعه بود و رژیم خامنه ای بیش از 50 میلیارد دلار در سوریه هزینه کرد تا استعمار هژمونیستی منطقه ای ادامه یابد. هرچند که حشدشعبی و حوثی ها فعال هستند ولی بحران های درونی آنها سرباز کرده و آنها انگیزه اولیه خود را از دست داده اند. البته این نیروها مزدور هستند و با پول های کلان رژیم ایران به حیات خود ادامه می دهند ولی آنها تنها هستند و ورشکستگی رژیم را می بینند. بازسازی هلال شیعه دیگر ممکن نیست و با توجه به ناتوانی ساختاری رژیم و روند فروپاشی آن و نیز کنترل مشترک آمریکا و اسرائیل و ترکیه، دیگر فرصتی باقی نمانده است.

 

۱۴۰۳ آذر ۱۱, یکشنبه

خامنه ای رهبر تروریست ،حیله گر، فاسد و جلاد


 خامنه ای رهبر تروریست ،حیله گر، فاسد و جلاد



خامنه ای فرمان کشتار مردم را می دهد، تاریخ به یاد خواهد داشت و امروز جهانیان شاهد آن هستند. چرا خامنه ای و بیت او چنین مصمم برای قتل ایرانیان است؟ جمهوری اسلامی از ابتدا دو اهرم اساسی داشت: یکم، ماشین دولتی تبلیغات شیعه با بودجه هنگفت حکومتی بمنظور مغزشوئی و تولید ذهن اسلامی. دوم، ماشین سرکوب سپاه و بسیجی و سازمانهای اطلاعاتی جاسوسی برای تخریب هرگونه مقاومت و اعتصاب و مبارزه و تشکل سندیکایی و سیاسی. هدف خامنه ای حفظ قدرت مطلقه فردی، حفظ ثروتهای کلان شخصی و خانوادگی و کاست مالی سیاسی، تحکیم ایدئولوژی قرآنی اسلامی برای بازتولید بندگی انسان و ضدیت با آزادی و دمکراسی است.

نکته یکم:

خامنه ای دارای قدرت مطلقه فردی است که توسط قانون اساسی جمهوری اسلامی برسمیت شناخته شده و تمام نهادهای سیاسی و نظامی و اداری و دینی به قدرت او وابسته هستند. از نظر مالی اقتصادی ثروتمندترین و فاسدترین شخص در ایران است. خبرگزاری رویترز دوشنبه 20 آبان 1398 گزارشی منتشر کرد مبنی بر اینکه «دارایی رهبر انقلاب بالغ بر 95 میلیارد دلار تخمین زده می شود». حال میزان ثروت خامنه ای بطور مسلم بیشتر است زیرا با توجه به فقدان خطوط مشخص مالکیت نهادهای مذهبی و سپاه و دولت و افراد خانواده، تسلط او به ثروت عظیم است. خامنه ای یعنی تجمع فساد سیاسی و مالی و اخلاقی.

نکته دوم:

یکی از عوامل موثر در زندگی انسان محیط خانوادگی و درسی و شغلی فرد است. خامنه ای محصول یک محیط محرومیت دیده و حقارت دیده و متعصب مذهبی است. تمایل او به چاپیدن از عقده های دیروز و جاه طلبی های امروز اوست. سید علی حسینی خامنه‌ای فرزند حاج سید جواد حسینی خامنه‌ای، در فروردین سال 1318 خورشیدی در مشهد بدنیا آمد. پدر او آخوند پردرآمدی نبود و او می نویسد: «شب‌هایی اتفاق می‌افتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت برای ما شام تهیه میکرد. آن شام هم نان و کشمش بود». این گفته چه بسا حیله گرانه و گزافه گوئی باشد. ولی آخوندها از دیر باز برای پخش تبلیغات مذهبی زهرآگین خود از خمس و زکات فربه می شدند. این پول بعنوان سهم امام یا سهم الله از طریق مراجع تقلید یا بطور مستقیم توزیع می شود. آخوند نه تنها از نظر فکری فاسد و نادان است بلکه بسیاری از آنها در میان خود مناسبات فاحشگی در حوزه ها دارند و پیوسته در پی طعمه بوده و در جستجوی تجاوز به نوجوانان هستند. بعنوان نمونه میزان ٢٩٣ مورد پرونده فساد جنسی مردان زیر عنوان «تجاوز جنسی به نوجوانان» در سال ۱۳۹۸ در دادسرای ویژه روحانیت ثبت شده است. آخوند یک انگل اجتماعی است که به اعتبار نادانی و خرافه پرستی مردم زندگی میکند. هر چقدر جامعه نادان تر باشد بساط آخوند پررونق تر است. از ابتدا و از نوجوانی تمام تلاش آخوند این است که چگونه با ذکر قرآن و روایات شیعه و روضه خوانی مردم را فریب بدهد و بچاپد. آخوند حامل فساد دین اسلام در جامعه است. 

نکته سوم:    

خامنه ای از نظر روانی با افکار مردابی شیعه تغذیه کرده است. علی خامنه ای در یک خانواده آخوندی بدنیا می آید. جد و پدر خامنه ای آخوند بودند و مادر خامنه ای نیز بسیار مذهبی بود. بقول خامنه ای: «ما وقتی بچه بودیم، همه مینشستیم و مادرم قرآن میخواند». او پس از پایان دوره‌ی دبستان، وارد دنیای طلبگی شد. هم‌زمان با کلاس پنجم دبستان، تحصیلات مقدماتی حوزوی را نیز آغاز کرد. وی در ۱۳۳۶ خورشیدی همراه خانواده به نجف می رود و در اخر به قم برمیگردد. سید علی خامنه‌ای، در قم نزد حسین بروجردی، ‌روح الله خمینی، ‌مرتضی حائری یزدی، سیدمحمد محقق داماد و علامه طباطبایی «تلمذ» نمود. این فضای خانوادگی دینی از خامنه ای یک فرد مرتجع اسلامی بار آورد. تمام این زندگی حوزوی و خانوادگی او، برای آماده کردن یک ذهن بیمار بیگانه پرست است. فردی مانند خامنه ای از کودکی بجای گاتهای زرتشت و شاهنامه فردوسی، احکام منحط قرآن و نهج البلاغبه را میخواند، بجای دیدار دانشمند و خردمند، فقط در برابر آخوندهای مرتجع زانو می زند و بجای مهر و دوستی نسبت به میهن و ملت، فقط به خاندان استعمارگر بنی هاشم عشق می ورزد. در واقع خودآگاه، ناخودآگاه، عاطفه، احساس، هیجان، رفتار روانشناختی آخوند به پستی و انحطاط و بیگانه پرستی تمایل دارد. به همین خاطر هنگامی که در پرواز از فرانسه در هواپیما از خمینی پرسیده می شود برای بازگشت به ایران چه احساسی دارید، او می گوید:هیچ. این پاسخ بیان بی اعتناعی او به میهن دوستی و مردم دوستی است. به همین خاطر است که خامنه ای از خانواده های قربانیان هواپیمای اوکرائین دلجوئی نمی کند و پیوسته باندهای فاشیستی اسلامی بسیجی را علیه مردم و علیه زنان تحریک کرده است.

نکته چهارم:

همانگونه که میدانیم هدف «مطالعات حوزوی» تولید قشون آخوند و پرورش ایدئولوگ های فاشیسم اسلامی است. در واقع این تولید برای آماده سازی مراجع تقلید است تا آنها استعمار مغزهای انسانها را طراحی کنند و هرگونه خردگرایی را در جامعه منکوب نمایند. براساس یک تخمین در ایران در حال حاضر بیش از چهارصد هزار طلبه و آخوند وجود دارد و در راس آنها پنجاه آیت الله بزرگ قرارگرفته است. یکی از نشانه های آیت اللهی و قدرت اجتهادی آنها، همانا «رساله عملیه» آنهاست. این رساله عملیه مجموعه ای از فقه شیعه پوسیده و احکام و اصول منحط و ضدعلمی است که هر مغزعقل اندیش را ویران می کند و مسخ شدگی اسلامی را در جامعه می پراکند. طبق روال سنتی خامنه ای مرجع تقلید نیست و برخی میگویند که او «مجتهدی است که متصدی مقام مرجعیت نبوده و رساله عملیه هم ندارد.». افزون برآن، بیانیه‌ای منسوب به «جمعی از طلاب و مدرسین حوزه‌های علمیه قم، مشهد و تهران» در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده که در آن آمده است: «علی خامنه‌‌ای مجتهد و مرجع تقلید نیست.»

نکته پنجم:

از ابتدای انقلاب شوم اسلامی، همه آخوندها این مطلب را می دانستند. ولی خامنه ای که از مبلغان سید قطب بود، از تبلیغاتچی آیت الله طالقانی و آیت الله خمینی در پیش از انقلاب به شخص مورد احترام خمینی تبدیل شد و پس از انقلاب شوم 57 همراه با بهشتی و هاشمی رفسنجانی از کارگزاران اصلی دستورهای خمینی گشت. در ابتدا سید روح‌الله خمینی که به تزویر با تصدی روحانیون در مقام ریاست جمهوری موافق نبود، با نامزدی خامنه ای موافقت کرد و انتخابات در ۱۰ مهر ۱۳۶۰ خورشیدی برگزار شد و خامنه‌ای برای دوبار رئیس جمهور شد. در دوران هشت‌ساله ریاست جمهوری سید علی خامنه‌ای، دستگاه سیاست خارجی و دیپلماسی برای توطئه های بیشتر و تروریسم فعال‌ شد، تبلیغات علیه لیبرالیسم سیاسی و تمدن غربی اوج گرفت و رابطه با سوریه و لیبی و چین و کره شمالی و عراق و لبنان تقویت شد. در داخل، خامنه ای به چیدن مهره های خود اقدام نمود و شبکه مافیایی فساد سیاسی و مالی را تحکیم نمود.   

نکته ششم:

پیش از درگذشت خمینی به‌عنوان نخستین «رهبر جمهوری اسلامی»، آخوند منتظری تئوریسین ولایت فقیه، برای جانشینی برگزیده شد ولی درگیری های درونی منجر به حذف منتظری شد. پس از مرگ خمینی، با توطئه هاشمی رفسنجانی مجلس خبرگان در 14 خرداد 1368 خامنه ای را با صلوات و نیرنگ رهبر کرد. از آن پس خامنه ای پایه های اقتدار فاسد خود را تحکیم نمود. او روزنامه های بیشماری را تعطیل نمود، با توطئه جیره خوارانش رفسنجانی را کشت. او قاسم سلیمانی را فرمانده نیروی قدس در منطقه گردانید تا تنش ها و تروریسم منطقه ای را سازمان دهد و با حکم «آتش به اختیار» سرکوب روشنفکران و دانشجویان و کارگران را سازماندهی نمود و جنبش های متعددی مانند جنبش های 96 و 98 را سرکوب وحشیانه نمود. خامنه ای بیشترین ضربه ها را به زنان وارد ساخت. او پیوسته دارای افکار منحط ترین آخوندها علیه زن بوده است. در ژوئیه ۱۹۹۷، او اندیشهٔ مشارکت برابر زنان در جامعه را منفی و ابتدایی و کودکانه خواند(ویکیپدیا). بعلاوه او «خانه‌داری» و «فرزندآوری» را مجاهدت و هنر زنان دانست. خامنه ای علیرغم ادعای مزورانه شعر دوستی همیشه از مرتجعانه ترین احساسها و اعتقادات دینی پیروی کرده است. در اسلام ستمگری علیه زن، یک اصل است و طبق قرآن، آیه 34 سوره النسا، مرد بر زن برتری دارد، زن باید در خدمت نیاز جنسی مرد باشد و در صورت نافرمانی، مرد باید زن را تنبیه کند. تمام دستور و سفارش قرآنی توسط خامنه ای اجرا شد و باندهای فاشیستی گشت ارشاد و بسیجی و اسیدپاشان اسلامی زندگی زنان را تباه نمودند. طبق قانون و فقه شیعه خامنه ای چهار زن در رختخواب در خدمت مرد هستند و زنها از هرگونه امتیاز سیاسی و اجتماعی باید محروم باشند. روشن است که سرکوب زنان مورد پسند همه آخوندهاست، همه آخوندها برای خامنه ای دست میزنند، همه آخوندها حتا اگر با خامنه ای اختلاف نظر سیاسی داشته باشند با بنیاد تفکر اسلامی و فقهی او موافق هستند.   

نکته هفتم:

 در تمام این دوران اسلامی، آخوند خامنه ای با سوء استفاده از ثروتهای کشوری بیشترین امکان مالی و سیاسی را برای حوزه ها و همه آخوندها و مداحان و بسیجی ها و سرداران سپاه فراهم ساخت. خامنه ای بیشترین خدمت ها را به اسلام نمود و این ایدئولوژی وحشت را در جامعه و بر رسانه و دانشگاه و مدرسه حاکم ساخت. استراتژی قدرت فردی خامنه ای می طلبید تا خامنه ای همه طبقه آخوند را مطیع و جیره خوار خود نماید. بنابراین مسئله مرجع تقلید نبودن خامنه ای بر پایه موازین سنتی شیعه، فاقد ارزش بود. خامنه ای در قدرت قرارگرفت و همه آخوندها در آستان او به سجده درآمدند. آخوندهای پول پرست دروغگو در برابر ضحاک زمانه و برای بهره گیری از «نوازش پدرانه»، پیوسته با خامنه ای کنار آمده اند و دشمنی خود را با ملت و خردگرایی نشان داده اند. آیت الله های مرتجع مانند آیت الله اراکی، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله یوسف صانعی، آیت محمد باقر حکیم، آیت الله مشکینی، آیت الله فاضل لنکرانی، آیت الله جوادی آملی از خامنه ای مرجعیت او حمایت نمودند و گفتند «ما اجتهاد و عدالت حضرت آیت الله خامنه‌ای (دامت برکاته) را تأیید می‌کنیم.»

نکته هشتم:

در جامعه ایران انقلاب سوم در جریان است و هدف آن سرنگونی ولایت مطلقه خامنه ای و پایان دادن به ساختار سیاسی دینی و فاسد کنونی است. دوره آنتاگونیسم قطعی جامعه ایران با اسلام سیاسی و حکومت مطلقه است، دوره شتاب فروریزی دین اسلام و شیعه گری است، دوره رنسانس ایرانیت و پیوند آن با ارزش های بزرگ انسان گرایی و مدرنیته مانند دمکراسی و آزادی و حکومت لائیک است، دوره برابری زن و مرد و برآمد آشکار نقش زنان در تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در ایران است. دنیای استبداد دینی مذهبی خامنه ای به زلزله بیسابقه دچار شده و امکان فروریزی سریع رژیم آخوندی بیش از هر زمانی مطرح است. خامنه ای تشنه قدرت مطلقه به وحشت افتاده است زیرا نگران از دست دادن قدرت مطلقه خود و ثروتهای بسیار کلان خود و جان خود و خانواده اش است. درون نظام تبهکارش شکاف افتاده، دلسردی و تردید و خستگی در نیروهای سرکوب ظاهر شده، رژیم اش در جهان کاملن در انزوا قرارداشته و بنابراین در زمانه ای که ایدئولوژی منحط اسلام قدرت بسیج خود را از دست داده است، سرکوب خیابانی و شکنجه در زندان و قتل تظاهرکنندکان و اعدام جوانان به اوج رسیده است. خامنه ای در سخن آبان 1401 خود خطاب به بسیجی ها گفت :«ولاتهنواولاتحزنواوانتم الاعلون ان کنتم مومنین. و سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید، اگر ایمان داشته باشید.». ما میدانیم که بسیاری از آیه های جنایتکارانه در قرآن، یا در حال سفارش برای انجام کشتار است و یا در ایجاد دلگرمی برای نیروهای کشتار است. این سخن خامنه ای بیانگر ترس او از شرایط شور انقلابی انقلابیون ایران است. او به سرکوبگران می گوید مردم را بکشید، تردید نکنید و سست نشوید. ولی پیام مردم مبارز و متحد ایران به خامنه ای اینست: استالین با اردوگاه هایش نابود شد، هیتلر با جنگ طلبی و کوره های آدم سوزی اش به هلاکت رسید و تو، خامنه ای جنایتکار آدمکش اسلامی نیز، با انقلاب ایرانیان نابود خواهی شد.

۱۴۰۳ شهریور ۱۱, یکشنبه

مقاله: پاسخى به اتهام وابستگی سیاسی بهائیان به دولت‌های خارجی


 

یکی از اتهاماتی که از جانب بهائی‌ستیزان در ایران مطرح می‌‌شود این است که آئین بهائی توسط قدرت‌های بزرگ خارجی به وجود آمده است و اینکه بهائیان جاسوس دولت‌هایی همچون روسیه، انگلستان و اسرائیل هستند. اینگونه اظهارات، دروغ‌پردازی‌هایی محض یا در بهترین حالت سوءتفاهماتی است که مبنایی تاریخی ندارد. حضرت بهاءالله، مؤسّس دیانت بهائی، در آثار خود بهائیان را به وفاداری نسبت به حکومت کشورهای خود، عدم مداخله در سیاست حزبی و اطاعت از قوانین کشور محل سکونت خود امر می‌کنند.

مروری بر تاریخ ادیان نشان می‌دهد که ظهور هر پیام‌آور الهی جدید مخالفت و مقاومت علما و رهبران ادیان قبل از خود را به دنبال داشته است و پیروان آئین جدید همواره از سوی ادیان پیش از خود مورد آزار و اذیت و تهمت و افتراهای مختلف قرار گرفته‌اند. این مسئله البته از فهم محدود بشر نسبت به حقیقت واحد دین سرچشمه می‌گیرد. به اعتقاد بهائی حقیقت همه ادیان یکی است و همه ادیان منشاء، اساس و هدف مشترکی دارند. ادیان را می‌توان مشابه فصل‌های متوالی یک کتاب با عنوان دین الهی در نظر گرفت. هر یک از ادیان به تناسب ظرفیت درک و فهم بشر و نیازهای زمان خود، به صورت پی در پی و به تدریج، هدایت‌های لازم برای تکامل اجتماعی و معنوی نوع انسان را فراهم می‌آورند. از آنجا که تکامل بشر فرآیندی همیشگی است هیچ گاه نمی‌توان سخن از آخرین یا کامل‌ترین دین به میان آورد. در این نگاه پیامبران الهی مختلف نه به صورت رقیب و در تضاد با یکدیگر، بلکه به صورت مربیانی متوالی دیده می‌شوند که همگی در یک مدرسه واحد، بشر را به سمت رشد و تکامل هدایت می‌کنند.

عدم درک حقیقت واحد دین در زمان ظهور آئین بابی و بهائی نیز باعث شده است که بسیاری از روحانیون اسلام رشد و توسعۀ این دو آئین را به منزلۀ تهدیدی برای قدرت، مشروعیت مذهبی و حیثیت اجتماعی خود به شمار آورده و درصدد راهی برای مقابله با آن بر آیند. در دیانت بهائی طبقه روحانی و مراجع تقلید وجود ندارد و از هر فرد خواسته شده با استفاده از قوای عقل خود به طور مستقل به جستجوی حقیقت و تصمیم‌گیری بپردازد. همچنین همان طور که بالا توضیح داده شد دیانت بهائی باور به آخرین پیامبر ندارد و حتّی حضرت بهاءالله را نیز آخرین پیامبر نمی‌داند چرا که معتقد است همواره مربیان الهی بشر را در مسیر تکامل همراهی خواهند کرد. شاید این باورها که به طور خاص با ساختار طبقه روحانی در اسلام در مغایرت دیده می‌شد منشاء بسیاری از مخالفت و دشمنی‌ها از طرف علمای اسلام با آئین بهائي بوده باشد. یکی از راهکارهای علمای مذهبی ایران برای مقابله با رشد آئین بهائی، بیگانه‌انگاری و دشمن‌سازی بهائیان بوده است تا به تدریج آن‌ها را از بدنه ملّت ایران حذف کند. در چنین تلاش‌هایی از یک سو هر آنچه در فرهنگ ایرانی پلید و نفرت‌انگیز تلقّی می‌شود به بهائیان نسبت داده می‌شود همانند وطن فروش بودن. از سوی دیگر برای این که دروغین بودن این تصویر برای مردم آشکار نشود با نجس خواندن بهائیان، و انتساب اتهامات جنسی و فساد اخلاقی و حذفشان از عرصه‌های عمومی چون دانشگاه، سازمان‌های دولتی و رسانه‌ها، تلاش می‌شود تا هرگونه تماس مردم با بهائیان قطع شود.

در سال‌های اوّلیّه تاریخ آئین بهائی، در زمانی که هنوز اعتقادات مذهبی از پایگاه وسیعی میان توده‌های ایرانیان برخوردار بود اتهاماتی که از جانب روحانیون شیعه علیه بهائیان مطرح می‌شد مبتنی بر اعتقادات مذهبی بود. در ۶۰ سال اول آئین بهائی هیچ یک از مخالفان بهائی، اعم از رهبران سیاسی یا مذهبی، آئین بهائی را عامل سیاست خارجی نمی‌دانست. در قرن بیستم با رشد احساسات ملّی‌گرایانه میان ایرانیان و اهمیّت یافتن هویت ملّی، چهره بهائی‌ستیزی نیز تغییر می‌کند و برای منفور ساختن بهائیان و غیرخودی جلوه دادن آن‌ها علاوه بر اتهامات مذهبی، اتهامات سیاسی از جمله اتهام ارتباط بهائیان با قدرت‌های خارجی، عمال بیگانه بودن و جاسوسی رواج می‌یابد.

این اتهامات در حالی تا به امروز ادامه یافته که هیچ گونه مدرک موثّقی دال بر فعّالیّت‌های جاسوسی بهائیان ارائه نشده است. البتّه امروزه چنین اتهاماتی مفهوم خود را برای اکثر ایرانیان از دست داده چرا که اساتید دانشگاه، روزنامه‌نگاران، دانشجویان، فعّالان حقوق شهروندی، هنرمندان و بسیاری از افرادی که برای برابری و آزادی در کشور تلاش می‌کنند از سوی حکومت به عنوان «جاسوس» و «دست نشاندۀ قدرت‌های بیگانه» معرّفی می‌شوند. در هر صورت با کمی اندیشه و تأمّل می‌توان پوچ بودن این اتهامات را به دلایل مختلف دریافت از جمله اینکه:

• بهائیان اگر جاسوس قدرت‌های خارجی باشند، باید برای حفظ جان خود هویت بهائی خود را پنهان کنند نه آن که علناً و صادقانه آن را ابراز نمایند. تعالیم بهائی تقیه و پنهان‌سازی عقیده را منع می‌کند.

• بهائیان اگر جاسوس باشند باید تلاش کنند تا با نفوذ در دستگاه‌های حکومتی اطّلاعات مورد نظرشان را به دست آوردند، حال آنکه ایشان با ابراز بهائی بودن از دستیابی به مشاغل دولتی محروم می‌شوند.

• افراد بهائی تنها اگر ابراز کنند که مسلمان هستند دیگر جاسوس محسوب نمی‌شوند. این نشان از آن است که صرف اعتقاد دینی بهائیان و نه فعّالیّت جاسوسی عامل سرکوب بهائیان است.

• اگر دیانت بهائی، توطئه‌ای سیاسی بر ضدّ ایران بود و بهائیان علیه ایران جاسوسی می‌کردند وجود جوامع بهائی در سایر کشورها که هیچ گونه ارتباطی یا نزدیکی جغرافیایی با ایران ندارند بی‌معنا خواهد بود. این در حالی است که امروز دیانت بهائی از نظر جغرافیایی پس از مسیحیت گسترده‌ترین دین جهان است و پیروان آئین بهائی در بیش از صد هزار نقطه در تمامی کشورها و سرزمین‌ها زندگی می‌کنند و مؤسّسات رسمی بهائی در حدود ۱۸۰ کشور مستقر هستند. بهائیان در اکثر کشورها به عنوان یک جامعه دینی شناخته شده و حقوقشان محفوظ است در این میان جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که بهائیان را جاسوس و عمال بیگانه می‌داند.

بهائیان چه ایرانی و چه غیرایرانی به واسطه اعتقاد دینی خود به ایران عشق می‌ورزند و به دلیل اینکه ایران وطن پیامبرشان است آن را سرزمینی مقدّس می‌شمارند. آثار بهائی آکنده از ستایش ایران است و در آن‌ها چنین وعده داده شده که زمانی ایران غبطه‌گاه عالم و عزیزترین کشور دنیا خواهد شد. بهائیان خدمت در نهایت صداقت و امانت به ایران را از وظایف خود و از باارزش‌ترین موهبت‌ها می‌دانند به علاوه اینکه در دیانت بهائی جاسوسی و خیانت به وطن به صراحت منع شده است. حضرت عبدالبهاء در مورد لزوم خدمت و امانت و صداقت هر شهروند بهائی چنین حکم می‌فرمایند «هر ذلّتی را تحمّل توان نمود مگر خیانت به وطن و هر گناهی قابل عفو و مغفرت است مگر هتک ناموس دولت و مضرت ملّت.»‏ ‏ و نیز بیان می‌دارد «اگر نفسی موفّق بر آن گردد که خدمت نمایان به عالم انسانی علی‌الخصوص به ایران نماید سرور سروران است و عزیزترین بزرگان.»

اتهام ارتباط با روسیه

مبنای بسیاری از فرضیه‌هایی که دیانت بهائی را ساخته دولت روس می‌دانند کتابی جعلی معروف به خاطرات شاهزاده دالگوروکی است که چاپ اوّل آن در سال ۱۳۲۲ در مشهد و به هزینه آستان قدس رضوی صورت گرفته است. در این کتاب دالگوروکی اعتراف می‌کند که دیانت بابی و بهائی توسط وی و به منظور تضعیف ایران و مذهب شیعه ایجاد شده است. نسخه اصل این کتاب که باید به روسی باشد اصلاً وجود ندارد. به علاوه هیچ توضیحی وجود ندارد که چرا شاهزاده روسی به ناگهان دست به چنین اعترافاتی زده و خود را مقصر جلوه داده است. غلط‌های فاحش تاریخی این کتاب در جعلی بودن آن برای مورّخین هیچ جای شکی نگذاشته است. برای مثال در این کتاب ادّعا می‌شود که دالگورکی در دهه‌های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰ به همراه حضرت باب در حال توطئه برای تضعیف اسلام بوده است در حالی که دالگورکی در این سال‌ها اصلاً در ایران نبوده است. برخی از مورّخان باور دارند که این کتاب توسط علی جواهر کلام جعل شده است.

اتهام ارتباط با انگلستان

دلیل اصلی که در اثبات رابطه سیاسی دیانت بهایی و بریتانیا طرح می‌شود اعطای لقب «سر» از جانب نماینده انگلیس در فلسطین به حضرت عبدالبهاء (پسر ارشد حضرت بهاءالله و رهبر جامعه بهائی پس از درگذشت ایشان) است. منابع بهایی‌ستیز چنین ادعا می‌کنند که اعطای این لقب به حضرت عبدالبهاء به پاداش خدمات ایشان جهت حفظ منافع دولت انگلیس بوده است. امّا واقعیت مسئله این است که این لقب به دلیل خدمات بشردوستانه حضرت عبدالبهاء در طول جنگ جهانی اوّل در زمینه کشاورزی که سبب نجات جان بسیاری از مردم فلسطین در دوران قحطی جنگ شد به ایشان اعطا گردید. دولت انگلستان تا کنون این لقب را به افرادی از پیشینه‌های مختلف و با سوابق گوناگون اعطا نموده است. معیاری که برای اهدای این لقب به افراد وجود دارد خدمت به بشریت (و نه خدمت به دولت انگلستان) در هفده زمینه مختلف از جمله هنر و سرگرمی، ورزش، آموزش و پرورش، پزشکی، اکتشافات، اقدامات بشردوستانه و … است. سایر شخصیّت‌هایی که در طول سال‌ها توانسته‌اند این لقب را دریافت کنند عبارتند از نلسون ماندلا، بیل گیتس، استیون اسپیلبرگ، دکتر آلبرت شوایتزر و مادر ترزا و سر الکس فرگوسن.

اتهام ارتباط بهائیان با صهیونیسم و اسرائیل

یکی از دیگر اتهاماتی که به بهائیان وارد می‌شود ارتباط با صهیونیسم و جاسوسی به نفع اسرائيل است. یک دلیل عمده که در اثبات چنین اتهامی ذکر می‌شود این است که آرامگاه حضرت بهاءالله و مرکز جهانی بهائی در اسرائيل واقع است. نکات قابل توجّه در این زمینه این است که:

• کشور اسرائیل تنها در سال ۱۹۴۸ بیش از صد سال پس از آغاز آئین بهائی به وجود آمده است. زمانی که حضرت بهاءالله به این منطقه تبعید شدند این سرزمین‌ها جزوی از خاک عثمانی بود.

• علّت آن که آرامگاه شخصیّت‌های اصلی دیانت بهائی در اسرائیل کنونی قرار دارند این است که حضرت بهاءالله به حکم دو سلطان مسلمان، یعنی ناصرالدین شاه و امپراطور عثمانی، همراه خانواده‌شان در سال ۱۸۵۳ از وطن خود ایران به خاک عثمانی تبعید شدند. ایشان به تشویق سران مذهبی و سیاسی ایران پس از چندین مرحله تبعید شهر به شهر از تهران به بغداد، استانبول و ادرنه، در آخرین تبعید در سال ۱۸۶۸ از ادرنه به عکّا که در آن زمان قسمتی از منطقه فلسطینی سوریه بود فرستاده شدند. حضرت بهاءالله تا پایان عمر خود در این سرزمین در تبعید به سر بردند و در سال ۱۸۹۲ در عکّا از دنیا رفتند و در همان محل به خاک سپرده شدند. بدین ترتیب فرمان تبعیدهای پی در پی سلاطین ایران و امپراطوری عثمانی باعث شد تا مؤسّس آئین بهائی به این مکان منتقل و مرکز جهانی بهائی متعاقباً در این محل شکل بگیرد.

• قرار گرفتن اماکن مذهبی دیانت بهائی در اسرائیل کنونی هرگز نمی‌تواند نشانی از وابستگی سیاسی دیانت بهائی به این کشور باشد. چنین ادعایی مانند آن است که قرار گرفتن مسجد‌الاقصی در اورشلیم نشانه جاسوس بودن مسلمانان برای اسرائیل در نظر گرفته شود یا پیروان مذهب کاتولیک در ایران به دلیل اینکه مرکز دینی‌شان در واتیکان در ایتالیا قرار دارد، جاسوس ایتالیا محسوب شوند.

• دیانت بهائی در سال ۱۹۲۹ یعنی نوزده سال قبل از تشکیل کشور اسرائیل همراه با ادیان دیگری چون اسلام و مسیحیت به عنوان یک جامعه دینی رسمی از سوی اولیای امور در فلسطین پذیرفته شد. این شناسایی باعث شد املاک و اماکن مذهبی بهائی همچون اماکن مقدس اسلامی و مسیحی از پرداخت مالیات معاف گردند. امروزه اماکن مذهبی بهائی در اسرائیل دقیقاً از همان قانونی پیروی می‌کنند که شامل اماکن مقدّس اسلامی و مسیحی در این کشور می‌شود. بهائیان نه تنها از هیچ امتیاز ویژه‌ای در مورد اماکنشان برخوردار نیستند بلکه بر خلاف اماکن اسلامی و مسیحی که برای نگهداری و رسیدگی از حمایت مالی دولت اسرائیل برخوردار هستند، بهائیان مطابق تعالیمشان نمی‌توانند هیچ کمک مالی از غیر بهائیان برای فعّالیّت‌ها و برنامه‌های خود دریافت دارند. اين ممنوعيت شامل کمک‌های مالی دولت اسرائیل برای نگهداری اماکن بهائی در آن کشور نیز می‌گردد.

۱۴۰۳ مرداد ۱۵, دوشنبه

گزارش سازمان ماده ۱۸ و سه سازمان جهانی مسیحی به سازمان ملل: ادامه نقض حقوق مسیحیان


 سازمان ماده ۱۸ همراه با سه سازمان جهانی مسیحی، «درهای باز»، «ام ای سی»، و «همبستگی جهانی مسیحیان» گزارشی را برایبررسی دوره ای وضعیت حقوق بشر ایران در شورای حقوق بشر سازمان ملل، در اختیار این نهاد قرار داده است.

در این گزارش به ادامه نقض حقوق مسیحیان به ویژه نوکیشان پرداخته شده و توصیه‌هایی به سازمان ملل برای پاسخگو کردن حکومت ایران ارایه شده است.

موارد اصلی نقض حقوق مسیحیان که در این گزارش مطرح شده، عدم به رسمیت شناخته شدن اکثریت مسیحیان ایران است، که نوکیش هستند. این دسته از شهروندان مسیحی حتی از حداقل حقوقی که برای مسیحیان به رسمیت شناخته شده، یعنی ارمنی‌ها و آشوری‌ها، در نظر گرفته شده محروم می‌شوند.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فقط سه اقلیت دینی به رسمیت شناخته شده‌اند؛ یعنی یهودیان، زرتشتیان و مسیحیان، اما در تعریف حاکمیت، فقط ارمنی‌ها و آشوری‌ها مسیحی محسوب می‌شوند و این شامل نوکیشان نمی‌شوند.

اقلیت‌های به رسمیت شناخته شده اگرجه شهروند درجه چندم محسوب می‌شوند، می‌توانند در چارچوب تعیین شده قوانین و خط قرمزهای حکومت از برخی حقوق شهروندی مانند داشتن مراکز دینی، فرهنگی و آموزش دین خود در مدارس بهره‌مند می‌شوند، درحالی که اقلیت‌های به رسمیت شناخته نشده مانند نوکیشان مسیحی کاملاً محروم از حقوق شهروندی و بشری خود هستند.

در این گزارش به نامه گروهی از گزارشگران ویژه سازمان ملل اشاره شده که در سال ۱۳۹۹ خطاب به مقامات جمهوری اسلامی نوشته شده و خواستار پاسخگویی دولت ایران در مورد ادامه سرکوب سیستماتیک مسیحیان و به ویژه نوکیشان شده است.

این گزارشگران با انتشار لیست ۲۴ مسیحی محکوم به زندان، گفتند حکومت ایران با نگاه امنیتی به عبادت مسیحیان می‌نگرد و با یورش به منازل و تجمعات، آنها را با اتهاماتی مبهم مانند «اقدام علیه امنیت ملی» راهی زندان می‌کند. حکومت ایران  در پاسخ به نامه گزارشگران ویژه، محکومیت ۲۴ مسیحی را رد نمی‌کند ولی علت محکومیت را اتهاماتی از جمله «اقدام علیه امنیت ملی»، ارتباط با «مسیحیت صهیونیستی» و «عضویت در گروه‌های متخاصم» می‌خواند. حکومت ایران هیچوقت سند و مدرکی در مورد این اتهامات ارایه نکرده است.

حمله به منازل مسیحیان و کلیساهای خانگی تا به امروز ادامه دارد.

در گزارش چهار سازمان مسیحی توضیح داده شده است «در حقیقت، جلسات کلیساهای خانگی، اجتماعات دینی هستند. آنها ابزارهای سیاسی نیستند و به هیچ وجه با صهیونیسم، برانداز یا تهدیدی برای امنیت مرتبط نیستند. نوکیشان مسیحی در منازل خود جمع می‌شوند زیرا حکومت از حضور در کلیساهای ساختمانی منع کرده است.»

در این گزارش سازمان ماده ۱۸ و سه سازمان جهانی مسیحی متذکر شدند که حتی مسیحیان به رسمیت شناخته شده نیز با تبعیض روبرو هستند.

ارمنی‌ها و آشوری‌ها اگر تلقی شود که مسیحیت را در میان افرادی با پیشینه مسلمان ترویج کرده‌اند یا آنها را برای شرکت در مراسم کلیسا دعوت کرده‌اند، با زندان مواجه خواهند شد.

آنوشاوان اودیان شهروند رامنی است که از اواخر شهریور ماه ۱۴۰۲ برای تحمل ده سال حبس به دلیل فعالیت مسالمت‌آمیز دینی، در اوین زندانی شده است.

کتابمقدس به زبان فارسی در دست حتی شهروندان غیرایرانی مسیحی می‌تواند مبدل به مدرک جرم شود.

از جمله اتهامات هاکوپ گوچومیان شهروند ارمنستانی که به ده سال زندان محکوم شده، داشتن هفت جلد انجیل به زبان فارسی در منزل، دو بار حضور در منازل مسیحیان و در کلیساهای ارمنی زبان بوده است.

در این گزارش به موارد متعددی از بازداشت و محکومیت مسیحیان به دلیل باور و فعالیت صلح آمیز دینی اشاره شده است. این چهار سازمان مسیحی در گزارش سالانه خود در مورد وضعیت مسیحیان پیشتر از دستگیری و بازداشت دستکم ۱۶۰ شهروند مسیحی در سال ۲۰۲۳ خبر داده بودند که افزایش چشمگیری را نسیت به دو سال گذشته نشان می‌دهد. این تعداد در سال ۲۰۲۲، ۱۳۴ نفر و در سال ۲۰۲۱٬۵۹ نفر گزارش شده بود.

بیش از یک سوم این دستگیری‌ها به دلیل داشتن کتابمقدس به زبان فارسی بوده است.

این چهار سازمان در گزارش خود به شورای حقوق بشر به مواد متعدد میثاق بین‌المللی سیاسی و مدنی که در مورد مسیحیان، حکومت ایران نقض کرده اشاره کرده‌اند. ایران از امضاکنندگان این کنواسیون جهانی است.

از جمله این مواد می‌توان به ماده ۱۸(حق آزادی اندیشه، وجدان و مذهب) ُ، ماده ۹ (ممنوعیت خودسرانه دستگیر یا بازداشت) یا ماده ۱۹ (آزادی بیان).

چهار سازمان مسیحی با ذکر موراد مختلف توضیح می‌دهند که حکومت فشار بر مسیحیان و خانواده‌های آنها را حتی پس از آزادی و پایان محکومیت ادامه می‌دهد که از آن جمله می‌توان محرومیت از کار و تحصیل را نام برد.

این گزارش در خاتمه نیز توصیه‌هایی به اعضای شورای حقوق بشر سازمان ملل در راستای جلوگیری از نقض حقوق مسیحیان در ایران کرده‌اند. از جمله این توصیه‌ها از اعضای سازمان ملل خواسته شده تا از حکومت جمهوری اسلامی بخواهند تا مسیحیان را به دلیل باور وفعالیت صلح آمیز دینی بازداشت نکنند، به آنها اجازه اجرای مراسم دینی داده شود، مراکز و املاک مصادر شده آنها را به مسیحیان بازگردانند و به گزارشگر ویژه سازمان ملل اجازه سفر به ایران داده شود.

محروم از درمان؛ گزارشی از آخرین وضعیت سیزده زندانی سنی مذهب در زندان شیبان اهواز

 

محروم از درمان؛ گزارشی از آخرین وضعیت سیزده زندانی سنی مذهب در زندان شیبان اهواز 

خبرگزاری هرانا – علی رضا فریسات، وسام مزرعه، یوسف ساعدی، قاسم بروایه، محمد الحایی، حسن نعامی، علی کعبی، محمد باوی، توفیق بالدی، علی سویدی، حافظ سلامات، عادل بدوی و عباس سواعدی، زندانیان سنی مذهب محبوس در بند هشت زندان شیبان اهواز، علیرغم حال نامساعد جسمانی از رسیدگی پزشکی مناسب محروم مانده اند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دستکم سیزده زندانی سنی مذهب محبوس در بند هشت زندان شیبان اهواز از رسیدگی مناسب پزشکی محروم مانده اند.

علی رضا فریسات، وسام مزرعه، یوسف ساعدی، قاسم بروایه، محمد الحایی، حسن نعامی، علی کعبی، محمد باوی، توفیق بالدی، علی سویدی، حافظ سلامات، عادل بدوی و عباس سواعدی از مشکلات جسمانی متعددی از جمله بیماری‌های قلبی، دیابت، دیسک کمر، زانو درد، تومور در نواحی سر، شکم و سینه رنج میبرند؛ با این وجود آنها از رسیدگی مناسب پزشکی و اعزام به مراکز درمانی خارج از زندان محروم مانده اند.

بر اساس اطلاعات دریافتی هرانا، علی رضا فریسات، نیازمند عمل جراحی رباط پا است. محمد الحایی، توفیق بالدی، قاسم بروایه، عباس سواعدی و یوسف ساعدی نیز از مشکلات دیسک کمر و زانو درد رنج میبرند.

وسام مزرعه نیز با مشکلات جسمانی از جمله غده بدخیم در ناحیه سر مواجه است. او نیازمند رسیدگی فوری و درمان به موقع است تا از تبعات جبران ناپذیر این بیماری جلوگیری شود.

علی کعبی از یک تومور بدخیم در ناحیه بالای سینه رنج میبرد و محمد باوی نیز دارای تومور در شکم است؛ مشکلاتی که رنج تحمل حبس را برای این زندانیان دوچندان کرده است. همچنین حافظ سلامات علیرغم نیاز به درمان از بابت مشکلات قلبی، کماکان از رسیدگی پزشکی محروم مانده است.

در خصوص حسن نعامی نیز گفتنی است، او چندی پیش سکته خفیف مغزی کرده است، اکنون به دلیل اینکه در سایه عدم رسیدگی پزشکی مناسب به درستی قادر به راه رفتن نیست، در انجام کارهای روزمره خود دچار مشکل شده است.

عادل بدوی، دیگر زندانی سنی مذهب محبوس در بند هشتم این زندان با شکستگی دست مواجه بوده و نیازمند عمل جراحی است. علی سویدی نیز از مشکلات دیابت و چربی خون رنج میبرد و بی توجهی مسئولان زندان به نیازهای پزشکی وی، تبعات پزشکی جبران ناپذیری را برای این زندانی رقم زده است.

یک منبع مطلع نزدیک به خانواده یکی از این زندانیان سنی مذهب ضمن تایید این خبر به هرانا گفت: “بهداری زندان تنها اقدام به رسیدگی های اولیه و جزئی کرده و مقامات امنیتی و دادستان با اعزام این زندانیان به مراکز درمانی خارج از زندان مخالفت میکند.”

علی رضا فریسات ۲۷ ساله، قاسم بروایه ۳۷ ساله، محمد الحایی و توفیق بالدی زندانیان ۳۳ ساله، حسن نعامی ۴۵ ساله، علی سویدی ۴۶ ساله و همچنین حافظ سلامات، زندانیان سنی مذهب هر کدام در حال سپری کردن پنجمین سال حبس خود از ۱۵ سال محکومیتشان هستند.

همچنین عباس سواعدی، ۳۳ ساله بیشتر به ۲۵ سال حبس محکوم شده و اکنون در چهارمین سال حبس خود است. علی کعبی و محمد باوی، ۴۰ ساله نیز هر کدام به ۱۰ سال حبس محکوم هستند که سه سال از دوران محکومیت خود را تاکنون سپری کرده اند.

عادل بدوی نیز سومین سال از حکم ۱۵ سال حبس خود را سپری در این زندان میکند. یوسف ساعدی دیگر زندانی سنی مذهبی که از رسیدگی پزشکی مناسب محروم است، محکوم به تحمل ۱۳ سال حبس است و اکنون در حال سپری کردن چهارمین سال از محکومیت خود است. وسام مزرعه، ۳۳ ساله نیز هشت ماه است که به صورت بلاتکلیف در این زندان در بازداشت بسر میبرد.

۱۴۰۳ خرداد ۲۸, دوشنبه

یاسین موسوی، نوکیش مسیحی به حبس محکوم شد

یاسین موسوی، نوکیش مسیحی به حبس محکوم شد.

براساس حکمی که توسط شعبه سوم  دادگاه انقلاب اهواز به ریاست قاضی فتحی نیا صادر و به آقای موسوی ابلاغ شده است، وی از بابت اتهاماتی از جمله عضویت در دسته یا جمعیت‌هایی با هدف برهم زدن امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام از طریق ترویج مسیحیت صهیونیستی به پانزده سال حبس، محکوم شد.

جلسه رسیدگی به اتهامات وی، روز هفتم خردادماه تشکیل شده بود.

آقای موسوی پیشتر در تاریخ سوم دی‌ ماه ۱۴۰۲، به همراه شمار دیگری از نوکیشان مسیحی در شهر ایذه بازداشت شد. وی پس از تحمل بیست روز حبس انفرادی در وزارت اطلاعات، به زندان شیبان اهواز منتقل شد.

این شهروند در تاریخ یازدهم اردیبهشت ۱۴۰۳، با تودیع وثیقه از زندان شیبان اهواز آزاد شد.

آقای موسوی پیشتر نیز در مهرماه ۱۳۹۶، فروردین ماه ۱۴۰۰ و آبان ماه ۱۴۰۱، سابقه بازداشت و تحمل حبس داشته است.

لازم به اشاره است علیرغم اینکه طبق قانون مسیحیان به عنوان یک اقلیت دینی به رسمیت شناخته می‌شوند، با این حال دستگاه‌ های امنیتی مسئله‌ ی گرویدن مسلمانان به مسیحیت را با حساسیت خاصی دنبال می‌کنند و برخورد قهرآمیزی با فعالان این عرصه دارند.

برخورد با نوکیشان مسیحی در ایران در حالی صورت می گیرد که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.

نقش پورمحمدی در دستگیری و اعدام شهروندان بهایی در مشهد


 

در خرداد۱۳۶۱، یک جوان ۲۳ ساله‌ی معمم به نام «مصطفی پورمحمدی»، به‌عنوان دادستان انقلاب مشهد از سوی «موسوی تبریزی»، دادستان کل انقلاب منصوب شد. او پیش‌از این، در سمت دادستان استان‌های خوزستان و هرمزگان فعالیت کرده بود.  

پورمحمدی مدتی بعد به مقام دادستان کل استان خراسان تعیین شد. او اینک نامزد انتخابات غیرمنتظره ریاست‌جمهوری است. پور‌محمدی عضو «هیات مرگ» است که در تابستان ۱۳۶۷ همراه با «ابراهیم رئیسی»، عامل اعدام هزاران زندانی سیاسی بود. 

حمید نوری متهم به زندان ابد در سوئد، به‌اتهام جنایت جنگی و قتل عمد، همکار این دو در برنامه کشتار زندانیان سیاسی تابستان ۶۷ است که «حسینعلی منتظری»، قائم‌مقام وقت رهبری ایران، آن را «بزرگترین جنایت جمهوری اسلامی» خوانده است. این گزارش، درباره عملکرد پورمحمدی در مشهد است.

***

در دوره‌ای که مصطفی پورمحمدی به‌عنوان بالاترین مرجع قضایی در خراسان شناخته می‌شد، شهروندان بهایی استان خراسان، به‌خصوص بهاییان ساکن مشهد، با وسیع‌ترین برخوردها و دستگیری‌ها در دوره جمهوری اسلامی روبه‌رو شدند و تنی چند از ایشان هم به حکم دادگاه انقلاب، جان خود را بر سر عقیده از دست دادند. 

آغاز دستگیری‌های گسترده بهاییان مشهد

موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب در ۷شهریور۱۳۶۲ اعلام کرد که تشکیلات بهایی از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئه گر شناخته می‌شود و فعالیت آن‌ها ممنوع است. این اظهارنظر در‌حالی بیان شد که تشکیلات بهایی، یک تشکیلات دینی و درون مذهبی است و عهده‌دار امورات بهاییان مانند تعلیم و تربیت کودکان، ازدواج و طلاق، برگزاری مراسم دینی را در بین بهاییان هر کشور یا شهری هستند. تشکیلات بهایی در همه‌ کشورهای دنیا از جمله کشورهای اسلامی وجود دارند و در هیچ‌کدام، ممنوع نیستند. 

اما در پی اظهارات دادستان انقلاب کشور، مدیریت جامعه بهایی ایران طی نامه‌ای سرگشاده در ۱۲شهریور۱۳۶۲ اعلام کرد: «جامعه بهاییان ایران برای اثبات حسن‌نیت و براساس اصول اعتقادی خویش در اطاعت تام از اوامر دولت و حکومت تعطیل تشکیلات بهایی را در سراسر ایران اعلام می‌دارد تا زمانی که انشاالله سوتفاهمات برطرف گردد و حقایق، لااقل بر ولات امور روشن و آشکار شود.»

جامعه بهایی ابراز امیدواری کرده بود که این اقدام، نشانه اطاعت کامل جامعه از حکومت وقت تلقی شود و متقابلا دادستان کل انقلاب، حسن‌نیت و صداقت گفتار نشان داده و آزادی اختیار مسکن، شغل و معاشرت ایشان را، براساس موازین قانون اساسی جمهوری اسلامی تامین کند.

یعنی همه زندانیان بی‌گناه بهایی آزاد شوند، اجازه داده شود جوانان بهایی به تحصیل ادامه دهند، اجازه داده شود مردگان طبق مراسم مذهبی خویش دفن شوند و مسائل ابتدایی از این جنس.

پس از پخش این نامه، صدها بهایی به دستور دادستان کل انقلاب در شهرها و روستاهای ایران دستگیر شدند، در استان خراسان، ده‌ها بهایی ساکن شهرها و روستاهای استان بازداشت شدند و سی و پنج شهروند بهایی به حکم مصطفی پورمحمدی در روزهای آخر شهریور۱۳۶۲ در مشهد دستگیر شدند.

۹ماه بعد، در خرداد۱۳۶۳، سی شهروند بهایی دیگر هم در مشهد دستگیر شدند و همگی بازداشت‌شدگان برای تبری از اعتقاد دینی خود، تحت فشار قرار گرفتند. دادگاه انقلاب مشهد به ریاست قاضی «رازینی»، شهروندان بهایی را از شش ماه تا ۱۵ سال زندان محکوم کرد. بازجویان از هر شیوه‌ای به گفته‌ خودشان، برای شکستن بهاییان و تغییر دادن اعتقادشان استفاده می‌کردند. 

«شهناز فروغیان»، یکی از جوانان بهایی مشهد که در آن زمان بازداشت بود، در خاطرات خود نوشته است: «بعدها فهمیدم که در مدت بازداشت، عکسی از یک زن چادری در یک روزنامه چاپ کرده‌اند با این مضمون که این جانب مسلمان شده و با یک پاسدار ازدواج نموده‌ام. البته به‌خوبی می‌توان فهمید که خانواده من از شنیدن این خبر چه حالی داشتند.» (نقل از کتاب جامعه بهایی خراسان، اثر منوچهر مفیدی)

فروغیان نوشته است که در مجموع شش ماه در زندان انفرادی بوده و بیشتر فشارها برای برگرداندن او از اعتقاداتش بوده است. بازجو او به‌صراحت عنوان می‌کرده که اگر موفق شود او را از دین برگرداند -به خیال باطل بازجو-  بسیاری از جوانان بهایی مشهد برخواهند گشت. 

شهناز نوشته است وقتی بازجویان از متبری کردن او ناامید شدند، از او خواسته‌هایی مطرح کردند: «اصلا ما نمی‌خواهیم که تو بگویی مسلمان شده‌ای، بلکه ما می‌خواهیم که تو مشت بر میز بکوبی که بهایی هستی، ولی بگویی که تشکیلات بهایی جاسوسی است. به‌خوبی می‌شد فهمید که آن‌ها از این درخواست چه اهدافی را دنبال می‌کنند.»

هیچ کدام از بهاییان بازداشت شده حاضر به چنین اعتراف دروغی نشدند.

«فرح پرستاران»، یکی دیگر از زندانیان آن دوره، دادگاه خود را این‌گونه توصیف می‌کند: «بعد از ۹۵ روز، دادگاه رفتم. آقایی با لباس آخوندی در آنجا حضور داشت و قاضی من بود، فقط من و ایشان در اتاق بودیم. او به من گفت "حکم تو دو سال است" و دیگر اجازه حرف زدن نبود. بعد از مدتی به زندان وکیل آباد منتقل شدم.»

نصرت‌الله وحدت، بهایی اعدام شده

«نصرت‌الله وحدت»، نخستین فرد بهایی بود که در دوران دادستانی پورمحمدی به جوخه اعدام سپرده شد. او و همسرش ازجمله بهاییان دستگیر‌شده در شهریور۱۳۶۲ مشهد بودند. همسر او هم ابتدا حکم اعدام گرفت ولی بعد، حکم او به ۱۵ سال زندان تغییر کرد. آقای وحدت در ۲۷خرداد۱۳۶۳ با حکم علی رازینی، حاکم شرع دادگاه انقلاب مشهد به‌اتهام بهایی بودن به دار آویخته شد. 

نصرت‌الله وحدت سرهنگ ارتش بود. او در پی اخراج ارتشیان بهایی در سال ۱۳۵۸ از کار برکنار شد. ارتشی بودن او، مزید بر علت شده بود که بیشتر مورد آزار‌و‌اذیت بازجویان قرار بگیرد.

شهناز فروغیان در این رابطه می‌نویسد: «در دوران انفرادی می‌دیدم بازجویان من -علیرضا و حسین- بسیار در مورد سرهنگ وحدت صحبت می‌کردند و من در آن فضای بسته به‌خوبی متوجه می‌شدم که چه فشاری بر سرهنگ وحدت وارد می‌کنند. بازجو من ابراز می‌کرد که من پرونده او را به اعدام خواهم رساند و همین کار را هم کرد. او را بسیار تعزیر کرده بودند، به‌طوری که نمی‌توانست راه برود و یک سحر پس از دادن ملاقات حضوری به او و همسرش، در زندان اعدام شد.»

در آخرین نامه‌ نصرت‌الله وحدت به فرزندانش که یک روز پیش از اعدام نوشته شده، مشخص است که او از صدور حکم خود آگاهی کامل دارد. وحدت در این نامه از ابلاغ حکم دادسرای انقلاب مشهد به خودش اطلاع می‌دهد و از همه‌ نزدیکانش و دوستانش خداحافظی می‌کند. 

نصرت‌الله وحدت در زمان اعدام ۵۱ ساله و دارای چهار فرزند بود. همسرش هم زندانی بود. از چگونگی برگزاری دادگاه او اطلاعی در دست نیست و او از حق داشتن وکیل محروم بوده است. جسد او را بعد از به دار آویختن به خانواده‌اش تحویل دادند تا در نقطه‌ای دورافتاده و بدون علائم و نشان مشخص، دفن شود.

فیروز پردل، یکی دیگر از اعدام‌شدگان بهایی مشهد

«فیروز پردل»، یکی دیگر از اعدام‌شدگان بهایی در دوران ریاست قضایی مصطفی پورمحمدی در مشهد است. این شهروند بهایی پس از پانزده ماه حبس در ۸آبان۱۳۶۳، به‌اتهام پیروی از آیین بهایی به دار آویخته شد.  

آن‌طور که همبندی‌های او تعریف کرده‌اند، فیروز را برای آنکه از اعتقاداتش دست بردارد، بارها شکنجه و تعزیر کردند. تا سه روز پس از اعدام، مرگ او را به خانواده‌اش اطلاع ندادند و پس از پنج روز جسد او را تحویل می‌دهند. تابوت او را چند جوان بهایی با نظارت پاسداران در گورستانی به خاک ‌می‌سپارند که کسی مجاز نبود مکانش را بداند.

فیروز پردل در هنگام مرگ ۴۱ ساله و دارای دو طفل خردسال بود. مدت کوتاهی پس از اعدام فیروز، همسر و پدر سالمند همسر او را هم دستگیر کردند.

منوچهر روحی، بهایی اعدام شده در بجنورد

«منوچهر روحی»، از جمله بهاییان شناخته شده در شهر بجنورد بود. او را روز ۳مهر۱۳۶۲ در راه بازگشت از محل کار به منزل، با حکم دادستانی دستگیر کردند. همسر او را هم بازداشت کرده و پس از یک سال آزاد کردند. 

بازجویان برای تبری کردن او از آیین بهایی، انواع شکنجه‌های جسمانی معمول آن دوره از قبیل شلاق‌ و‌ ضرب‌و‌شتم را امتحان کردند، ولی هیچ‌کدام کارساز نشد. سر بازجو بهاییان تهران به نام «طلوعی»، برای تحت فشار قرار دادن و برگرداندن روحی از اعتقاداتش به بجنورد آمد، اما آن هم بی تاثیر بود. سرانجام دادگاه انقلاب بجنورد، او را به اعدام و مصادره کلیه اموال محکوم کرد. 

حتی صدور حکم اعدام هم خدشه‌ای بر اعتقاد منوچهر روحی وارد نکرد و او در نخستین سطر وصیت‌نامه‌اش، به باورمندی و اعتقاد به دین بهایی اقرار می‌کند. 

منوچهر روحی در سحرگاه ۲۶مرداد۱۳۶۳ به‌اتهام باور به آیین بهایی، تیرباران شد. کلیه اموال او از قبیل منزل مسکونی، محل کار (داروخانه) و حساب‌های پس انداز مصادره شد و زن و فرزندان او بدون مال و سر پناه، آواره شهری دیگر شدند. 

مقاله: خامنه ای بازنده در آستانه سقوط

  خامنه ای بازنده در آستانه سقوط خامنه ای در حلقه تنگ قرار گرفت. در زمان دولت تازه دونالد ترامپ، رژیم دینی حاکم در ایران با تحریم‌های بیشتر ...