google-site-verification: google15269942918ec366.html راه آزادی: اکتبر 2025

۱۴۰۴ مهر ۲۲, سه‌شنبه

خامنه‌ای و شوهای خیابانی: چگونه کنسرت‌ها و آزادی‌های ظاهری پرده‌ای بر جنایات «زن، زندگی، آزادی» می‌کشند

 


خامنه‌ای و شوهای خیابانی: چگونه کنسرت‌ها و آزادی‌های ظاهری پرده‌ای بر جنایات «زن، زندگی، آزادی» می‌کشند


در سال‌های پس از قتل مهسا امینی، فریاد «زن، زندگی، آزادی» بارها و بارها در خیابان‌های ایران طنین‌انداز شد و هزاران جوان را به میدان کشید؛ اما هر بار که خشم عمومی و یاد قربانیان بالا می‌گیرد، حکومت به‌سرعت ابزارهای نرم و نمایشی را به‌کار می‌گیرد: کنسرت‌های خیابانی، اجرای نمادین برنامه‌های فرهنگی، بازگشایی موقت سالن‌ها و تصویرسازی از «باز شدن فضا» که هدفش پوشاندن زخم‌های باز جامعه و سرپوش گذاشتن بر سرکوب و نقض حقوق بشر است.  


اولین حقیقت روشن این است که کنسرت‌ها و برنامه‌های هنری که در میادین نمادین مثل میدان آزادی یا در محوطهٔ آثار تاریخی برگزار می‌شوند اغلب فقط نمایش‌هایی سازمان‌دهی‌شده‌اند؛ نمایش‌هایی که هدف‌شان دو چیز است: اول، منحرف کردن توجه عمومی و رسانه‌ها از سالگردها، تجمع‌ها یا افشای قتل‌ها و سرکوب‌ها؛ و دوم، ساختنِ تصویری از «ثبات» و «باز شدن فضای اجتماعی» برای مخاطبان داخلی و خارجی. نمونه‌های اخیر از تلاش برای برگزاری کنسرت در میدان آزادی یا در محوطهٔ پاسارگاد و تخت‌جمشید نشان می‌دهد که این برنامه‌ها گاه از سویی به‌عنوان ابزار «پیام‌رسانی ملی» تبلیغ می‌شوند و گاه با واکنش تند کارشناسان و حتی کنسرت‌خوانان و هنرمندان روبه‌رو می‌شوند.


دوم، بازی دوگانهٔ قدرت آشکار است: در حالی که نظام یک چهرهٔ «مودب» و «فرهنگ‌دوست» از خود نشان می‌دهد، ساختارهای سرکوب‌گر و دستگاه قضایی بدون توقف به بازداشت، حبس طولانی‌مدت و حتی اعدام فعالان و معترضان ادامه می‌دهند. گزارش‌های سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشری و نهادهای تحقیقاتی در سال‌های اخیر نشان داده‌اند که موج سرکوب پس از اعتراضاتِ سال ۱۴۰۱ ادامه یافته و صدها کشته و هزاران بازداشت را به‌بار آورده است؛ این آمار و اسناد نشان می‌دهد که «آزادی‌های ظاهری» هیچ تناسبی با واقعیت خشونت و مصونیت عاملان ندارد.  


سوم، مکانیزم فریب روانی و رسانه‌ای ماهیتی سازمان‌یافته دارد. چند مؤلفه کلیدی را می‌توان در این مکانیزم شناسایی کرد: ۱) تولید رویدادهای جذاب و واکنش‌برانگیز (کنسرت، فستیوال، نورپردازی نمادین)، ۲) اشاعهٔ گستردهٔ تصویر و ویدئوهای شادی و حضور جمعیتی در شبکه‌های رسمی و نزدیک به حاکمیت، ۳) هم‌زمان افزایش فشار امنیتی در سایه (بازداشت‌های شبانه، محدودیت‌های اینترنتی، سانسور گفتگوها و محتوای معارض). پیام ضمنی برای مخاطب داخلی و بین‌المللی این است: «نگران نباشید، اوضاع عادی است»؛ پیامی که با واقعیتِ دادگاه‌ها، زندان‌ها و اجسادِ جوانان مغایرت دارد. شواهد تحلیلی رسانه‌ها و تحلیل‌گران نشان می‌دهد که این شیوهٔ «نرمال‌سازیِ بحران» از سوی بازیگران دولتی به‌طور هدفمند دنبال می‌شود.  


چهارم، نقش هنرمندان و فضای هنری پیچیده و چندوجهی است. برخی از هنرمندان ناگزیر به همکاری یا سکوت در برابر ساختار حکومتی شده‌اند؛ برخی دیگر سعی کرده‌اند از همین فرصت‌های محدود برای ارسال پیام یا ایجاد همدلی با مردم استفاده کنند. اما این واقعیت که کنسرت‌های دولتی گاه لغو می‌شوند، یا ابزار اختلاف و کشمکش جناحی درون رژیم می‌گردند، نشان می‌دهد که حتی این فضاهای «آزاد» هم به‌راحتی تحت کنترل سیاسی قرار می‌گیرند و نمی‌توان به آنها به‌عنوان نشانهٔ اصلاحات واقعی اتکا کرد.


پنجم، مخاطبِ این فریب کیست؟ دو مخاطب مشخص وجود دارد: مردم ایران و افکار عمومی بین‌المللی. برای ایرانیان، نمایش‌های فرهنگی قرار است اقتدار و آرامش را القا کند؛ برای جهان، این برنامه‌ها قرار است نشان دهند که ایران «عادی» و «قابل تعامل» است، و این امر می‌تواند فشارهای بین‌المللی را کاهش دهد یا سیاست‌های خارجی را تحت تأثیر قرار دهد. اما وقتی گزارش‌های حقوق بشری، گزارش‌های مستقل رسانه‌ای و شهود میدانی خلاف این روایت را آشکار می‌سازند، این «پوشش فرهنگی» کارایی‌اش را از دست می‌دهد و تبدیل به بخشی از خودِ بحران می‌شود.  


در پایان، نتیجه‌گیری صریح است: کنسرت‌ها و آزادی‌های نمایشی که حکومت تحت عنوان «گشایش فرهنگی» یا «آشتی ملی» عرضه می‌کند، اگرچه ممکن است برای لحظه‌ای فضای رسانه‌ای را دگرگون کنند، اما هرگز نمی‌توانند جای عدالت، حقیقت‌گویی و پاسخگویی به خون قربانیان را بگیرند. خامنه‌ای و دستگاه سیاسی‌اش با این «نمایش‌های نرم» می‌کوشند تا رنجِ از دست‌رفتهٔ خانواده‌ها، خواسته‌های سیاسی و مطالبات مدنی را محو کنند؛ اما تاریخ و حافظهٔ جمعی، آنچه را مخفی شده است برخواهد کشید و تا زمانی که حقیقی‌ترین مطالبات — آزادی، دادخواهی و پایان دادن به فرهنگ سرکوب — محقق نشود، هیچ نورافشانی و هیچ کنسرتی نخواهد توانست آن زخم‌ها را التیام بخشد.  



صدرا مجیب یزدانی

جمهوریِ قاتل، حکومتِ تروریستِ آخوندی — سندِ خون و جنایت

 


جمهوریِ قاتل، حکومتِ تروریستِ آخوندی — سندِ خون و جنایت


در سال ۲۰۲۵، ماشینِ سرکوبِ جمهوری اسلامی در ایران به اوجِ جنایت و خشونت رسیده است. این رژیمِ خودکامه که با شعارهای مقدس و نمادهای دینی، قدرت را غصب کرده، امروز بر خونِ ملت تنفس می‌کند و از فقر، ترس و مرگ تغذیه می‌یابد. آنچه می‌آید یک فریادِ مستند و بی‌رحم است علیه حاکمِ قاتل و خامنه‌ایِ خون‌آشام، با تکیه بر آمارها، نام‌ها و شواهدی که نمی‌توان خاموش‌شان کرد.



آمارِ وحشتناکِ اعدام‌ها

 • نهادهای حقوق بشری گزارش داده‌اند که بیش از ۱۰۰۰ نفر تاکنون در سال ۲۰۲۵ در ایران اعدام شده‌اند. (Amnesty International)

 • در نیمهٔ اول سال، تنها بخشِ تأییدشده بیش از ۶۱۲ اعدام بوده است. (Hengaw)

 • تا سپتامبر ۲۰۲۵، برخی گزارش‌ها مجموعِ تأییدشده را به ۱۰۰۲ نفر رسانده‌اند.

 • منابعی که معیارهای گسترده‌تری دارند (شامل موارد مخفی و گزارش نشده) ادعا می‌کنند عدد ممکن است ۱۴۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر باشد — هرچند این ارقام هنوز در هیئتِ منابع حقوق بشری مستقل تأیید کامل نگرفته‌اند.


اعدادِ رسمی تنها بخشی از واقعیت‌اند؛ هزاران موردِ دیگر ممکن است پنهان بمانند یا هرگز به اطلاع عمومی نرسند.



جنایت سیاسی؛ کسانی که تکه‌تکه می‌شوند زیر تیغِ اعدام


در کارنامهٔ خون‌آلود این رژیم، اعدام‌های «سیاسی» جایگاهِ ویژه‌ای دارند. فعالان، معترضان، روزنامه‌نگاران، انسان‌دوستان، و کسانی که فقط جرأت کرده‌اند فریاد بزنند، تبدیل به هدفِ اصلی ماشینِ سرکوب شده‌اند. نام‌های زیر — تأییدشده از سوی نهادهای حقوق بشری — سه نمونه از هزاران قربانیِ سیاسی‌اند:

 • بابک شهبازی — در خطرِ اعدام به‌اتهامِ همکاری اطلاعاتی.

 • محمد تقوی — در پرونده‌های امنیتی ثبت شده است.

 • شاهرخ دانشورکار — در صفِ اجرای حکم گزارش شده است.

 • پویا قنبادی، وحید بنی‌امریان، بابک علی‌پور — همگی جزو نام‌هایی‌اند که منابع حقوق بشری خواهان توقفِ حکمِ آن‌ها شده‌اند.

 • علاوه بر این‌ها، فهرستِ تأییدشدهٔ ۵۴ مجرم سیاسی با حکم اعدام را HRANA منتشر کرده است.


این نام‌ها را به خونِ هزاران دیگری وصل کن که هرگز نامشان به درستی فاش نشد یا در گورستانِ خاموشِ پهنهٔ جمهوری دفن شدند.



روندِ نظام‌مندِ اعدام: از محاکمات فرمایشی تا اعدامِ شبانه


دستگاه قضاییِ جمهوری اسلامی دیگر نه عدالت است و نه قانون؛ یک دستگاه برنامه‌ریزی‌شدهٔ ترور است:

 1. دادگاه‌های ۵ دقیقه‌ای — مرحله‌های بازجویی و محاکمه بسیار کوتاه، غالباً بدون امکان دسترسی به وکیل مستقل.

 2. اعتراف‌های اجباری تحت شکنجه — اسناد و گزارش‌ها نشان می‌دهند بسیاری از متهمان مجبور به ادای اظهاراتی شده‌اند که از شدت شکنجه بر زبان آورده‌اند.

 3. اتهامات مبهمِ امنیتی و محاربه — «جرم»ی مانند اعتراض به وضعیت اقتصادی یا انتقاد از حکومت، به‌راحتی تبدیل به «محاربه» و قاضیِ مرگ می‌شود.

 4. اعدام‌های شبانه یا مخفی — بدون اطلاع خانواده، گورهای دسته‌جمعی، اجرای سریع حکم، محرومیت از دادرسی عادلانه.


این سازوکار، نظام را به ماشینِ ترور تبدیل کرده است؛ تروریستی که از ترسِ مردم به قدرتش ادامه می‌دهد.



خامنه‌ای — رهبرِ خون‌آشام، تنفس‌کننده از خونِ ملت


اگر بخواهیم ریشهٔ این فجایع را نشان دهیم، باید به مرکزِ قدرت اشاره کنیم: علی خامنه‌ای. او و حلقهٔ نزدیکش، نه با رأی و مشروعیت، بلکه با اِعمالِ قصابانه‌ترین روش‌ها حکومت کرده‌اند. این رژیم نمی‌تواند بدون سیطرهٔ قتل و ارعاب زنده بماند. خامنه‌ای با هر حکم اعدام، با هر عصیان سرکوب‌شده، با هر مادری که کودکِ خود را در بندِ مرگ می‌بیند، نفس می‌کشد و ادامهٔ حیات می‌یابد.


خامنه‌ای و نزدیکانش با خونِ مردم تغذیه می‌کنند — و قدرتِ خود را در مرگ بنا کرده‌اند.



فریادِ حق‌طلبی، دعوت به روشنگری


من این مقاله را نه به‌عنوان شعارِ توخالی، بلکه به‌عنوان سندِ پیکار علیه جنایتِ ساختاری نوشته‌ام. این متن را منتشر کن، فریاد کن، بگذار جهان ببیند که در دلِ تهرانِ قرن بیست‌ویکم، کسانی با اعدام آدم می‌کشند و با ترس حکومت می‌کنند.


به امیدِ آن روز که خونِ آزادی برای همیشه پیروز شود و این حکومتِ قاتل به تاریخ سپرده شود.



صدرا مجیب یزدانی 

۰ دسامبر – روز جهانی حقوق بشر؛ روز فریاد بر ضد جمهوری اسلامیِ قاتل

  مقاله: ۱۰ دسامبر – روز جهانی حقوق بشر؛ روز فریاد بر ضد جمهوری اسلامیِ قاتل امروز، ۱۰ دسامبر، جهان بار دیگر به اصول بنیادینی برمی‌گردد که ق...